تفاوت تکالیف آموزشپنهان کلاس اول با تکالیف رایج در نظام آموزشی

دغدغههای آموزگار در نظام آموزشی ما
در نظام آموزشی ما، ضعفهایی که در ساختار نظام آموزشی وجود دارد، باعث شده بیشترین بار مسئولیت آموزش بچهها، بر دوش معلم بیفتد.
در واقع هم والدین و هم مدیران مدارس و بازرسان آموزش و پرورش، معلم را مسئول مستقیم وضعیت آموزشی و رشد بچهها میدانند و چه بسا با انتظارات و نظارتهای نادرست خود، باعث بروز تنشهای شغلی برای آموزگاران میشوند.
همهی اینها در حالی است که وضعیت آموزشی و رشد بچهها، بیش از هر چیزی، به شرایط ذهنی و آموزشپذیری خود آنها بستگی دارد.
در واقع تعیین کنندهی نهایی میزان رشد و یادگیری بچهها، پتانسیل درونی خود آنها است.
این حرف من به هیچ عنوان، به معنی کم اهمیت بودن یا کم رنگ بودن نقش معلم در آموزش و رشد بچهها نیست.
منظور من این است که اگر کودکی، آمادگی و پتانسیل لازم برای یادگیری را نداشته باشد، هر چه قدر معلم توانا و سختکوش باشد، باز هم بهرهی آن کودک از درس و آموزش معلم، به مراتب بسیار کمتر از بچههایی است که سطح یادگیری و آموزشپذیری بالایی دارند.
به عبارت دیگر، بچههایی که آموزشپذیر و توانا هستند، از حداقل زحمت برای آموزش آنها، حداکثر رشد و شکوفایی را به دست میآورند.
از طرفی در ساختار نظام آموزشی ما، وجود کتابهای درسی یکسان با روش تدریسهای مشخص، برای آموزش همهی بچهها، از مرفهترین نقاط پایتخت گرفته تا محرومترین روستاهای کشور، چهارچوب ثابت و غیرقابل انعطافی را برای آموزگاران، تعیین کرده است.
به خاطر این چهارچوب ثابت و محدود کنندهی نظام آموزشی، با وجود این که صاحبنظران عرصهی آموزش، تأکید بسیاری بر استفادهی آموزگاران از شیوههای آموزشی خلاقانه و حذف روشهای سنتی آموزش دارند، عملاً پرهیز از مظاهر آموزش سنتی، برای آموزگاران امکانپذیر نیست.
تکالیف آموزشپنهان کلاس اول یک راهحل عملی
جرقهی تألیف تکالیف آموزشپنهان کلاس اول زمانی در ذهن من زده شد که به عنوان معلم این شرایط و محدودیتها را تجربه کردم.
آن زمان من تلاش میکردم به بهترین شکل، به وظایفم در قبال آموزش و رشد همهی دانشآموزانم، عمل کنم و در عین حال از تکرار و تمرینهای سنتی برای تثبیت یادگیری آنها دوری کنم؛ امّا در عمل، رسیدن به این هدف، سخت و غیرممکن به نظر میرسید و اغلب بچهها، برای تثبیت آموزشها نیاز به تکرار و تمرین زیاد داشتند.
تا آن زمان تصور من از تکلیف همان چیزی بود که از قدیم و در دوران مدرسه رفتن خودمان تا به امروز مرسوم بود؛ یعنی یک سری تمرینها و فعالیتهای نوشتاری مربوط به درسهایی که تدریس شده تا آنچه را که معلم در کلاس آموزش داده، با تکرار و تمرین در ذهن بچهها، تثبیت شود.
ایدهی طراحی تکالیف آموزشپنهان کلاس اول باعث شد تا این تصور ذهنی من در مورد تکلیفدهی به دانشآموزانم، عوض شود و هدف خود را از تکلیفدهی تغییر بدهم.
تصمیم گرفته بودم در تکالیف به جای پرداختن صرف به تثبیت مطالبی که در کلاس آموزش دادهام، هدف اصلی خود را افزایش آموزشپذیری و آماده کردن بسترذهنی بچهها برای آموزشهای آینده، قرار بدهم و به آنها کمک کنم خودشان به درک و بازکشف آنچه که هنوز به آنها آموزش ندادهام، بپردازند.
به لطف خداوند، در سالهای بعد که به عنوان معاون آموزشی در مدرسه حضور داشتم، فرصتی فراهم شد که این ایده را پیگیری کرده و به تحقق برسانم.
در پناه هدایت خداوند، این ایده به خوبی پیش رفت و بعد از چند سال تلاش و تمرکز بر روی طراحی و تألیف چنین تکالیف و کاربرگهایی، نتایجی را که در پی آن بودم، حاصل شد.
نتایج استفاده از تکالیف آموزشپنهان از نگاه آموزگار
در نهایت این مجموعه از تکالیف به همهی همکارانی که طی این سالها، از این کاربرگها به عنوان مشق شب دانشآموزان خود استفاده کردند، کمک کرد که با وجود محدودیتهای نظام آموزشی و تفاوتهای اساسی بچهها از نظر سطح آموزشپذیری و تواناییهایشان، بتوانند فارغ از تکرار و تمرینهای سنتی و به سادهترین شکل ممکن، همهی دانشآموزان خود را به اهداف اساسی در آموزش کلاس اول برسانند.
تکالیف آموزشپنهان کلاس اول راهحلی بود که با استفاده از آن آموزگار میتوانست، قبل از آموزش هر موضوع یا مفهوم، بستر ذهنی بچهها را آماده کند؛ به طوری که همهی بچهها با آمادگی بیشتری نسبت به قبل خود، در کلاس حاضر شوند و با صرف زمان و انرژی کمتری کار آموزش و تثبیت اهداف آموزشی در ذهن آنها محقق شود.
به این ترتیب، در طول هر سال تحصیلی، روز به روز تعداد بچههایی که با یک بار توضیح دادن درس، به راحتی، آن را فرا گرفته و نیاز به تکرار و تمرینهای سنتی نداشتند، بیشتر از قبل میشد.
از طرفی وجود تکالیف مشخص و پلکانی که بچهها برای انجام آنها نیاز به آموزش مستقیم نداشتند، هم زحمت تکلیفدهی را از دوش آموزگاران بر میداشت و هم این که از نظر زمانبندی تدریس و تکلیفدهی، کوچکترین محدودیتی برای ایشان ایجاد نمیکرد.
از آنجا که تکالیف آموزشپنهان کلاس اول شامل فعالیتهای متنوع و چالش برانگیزی بود که به صورت تلفیقی، هم به مفاهیم ریاضی و هم مهارتهای زبانآموزی میپرداخت، انجام آنها توسط بچهها، نشان دهندهی میزان رشد و توانایی آنها بود.
این موضوع هم کار ارزشیابی و شناسایی نقاط ضعف و قوت بچهها را برای آموزگار راحتتر میکرد و هم باعث قوت قلب و اطمینان خاطر والدین از روند رشد مطلوب فرزندشان میشد تا با آرامش خاطر و آگاهی بیشتری آموزگار را در مسیر آموزش بچهها، همراهی کنند.
یکی دیگر از ویژگیهای تکالیف آموزشپنهان کلاس اول که بیشتر برای همکارانی که سالها سابقهی تدریس داشتند مهم بود، این بود که برای بچهها، انجام این تکالیف با وجود اثرات مثبت چشمگیر آنها، ساده بود و زمان کوتاهی نیاز داشت، بنابراین دست معلم برای تعیین فعالیتها و تکالیف تکمیلی دلخواه خود، به فراخور نیاز دانشآموزان، کاملاً باز بود.
برای خود من، زیباترین نتیجهی تکالیف آموزشپنهان کلاس اول، این بود که همهی همکاران بعد از این که در یک سال تحصیلی از این کاربرگها به عنوان تکلیف دانشآموزان خود استفاده میکردند، معتقد بودند به آگاهی جدیدی دربارهی مسیر یادگیری و رشد بچهها رسیدهاند.
این نتیجه به این دلیل برای من بسیار ارزشمند است که این آگاهی و آرامش حاصل از آن، به آموزگاران کمک میکند، راحتتر بتوانند از چهارچوب و قالب محدود کنندهای که نظام آموزشی بر آنها تحمیل کرده، خارج شده و از خلاقیت خود در آموزش به بچهها استفاده کنند.
این دلایل و نتایج انگیزهای شد برای اینکه بتوانم با اطمینان خاطر این مجموعه تکالیف مؤثر و راهگشا را به شما دوست و همکار عزیز که میخواهید به بهترین شکل رسالت خود را به انجام برسانید، معرفی کنم.
با امید به این که آرام آرام، وضعیت آموزشی در مدارس ما، هم برای آموزگاران و هم برای بچهها زیباتر و لذتبخشتر شود و بتوانیم در کنار یکدیگر به جای محدودیتها و دغدغههای موجود، رشد و شکوفایی هر چه بیشتر را تجربه کنیم.






