آیا تاکنون از خودتان پرسیدهاید که:
چرا درس و تحصیل بچهها اهمیت زیادی دارد؟
اگر بخواهید برای این سؤال فقط یک جواب بیاورید، پاسخ شما چیست؟ واقعاً هدف از آموزش و درس و تحصیل بچهها چیست؟ از نظر شما، اهمیت درس و تحصیلات بچهها به آیندهنگری ما ارتباطی دارد؟
چرا باید هدف از درس و تحصیل بچهها را مشخص کنیم؟
از آنجا که نظام آموزشی ما بر اساس یک برنامهی هماهنگ برای همهی نقاط کشور و تمام دانشآموزان اجرا میشود، ما به عنوان والد، فقط در مورد جزئیات مسیر آموزشی بچهها، مثل مدرسه، معلم، امکانات آموزشی و آموزشهای جانبی، حق انتخاب داریم و اصل مسیر و محتوای آموزشی برای همهی بچهها در سراسر کشور یکسان است.
به همین دلیل این جزئیات تبدیل شده است به دغدغهی اصلی ما در مورد آموزش فرزندانمان؛ پیدا کردن مدرسه و معلم خوب، رسیدگی به درس و مشق روزانهی بچهها، بهبود وضعیت درسی آنها و … .
در این مطلب قصد دارم به شما پیشنهاد کنم، قبل از این که به چنین دغدغههایی دربارهی درس و مشق بچهها بپردازید و به دنبال پاسخ سوالات خود دربارهی بهبود وضعیت درسی و آموزشی بچهها باشید، سؤالاتی مثل این که چهطور میتوانید مهارت بچهها را در حساب و کتاب ریاضی یا روانخوانی و املا تقویت کنید یا دستخط آنها را بهبود ببخشید، دیدگاه خود را دربارهی کلیت آموزش و هدف از آموزش بچهها، مورد ارزیابی و بازنگری قرار دهید.
زیرا در تمام تصمیمات و کارهایی که انجام میدهیم، درستی یا نادرستی مسیری که طی میکنیم، بر اساس هدف ما مشخص میشود و اگر هدف را به اشتباه انتخاب کرده باشیم یا هدفمان واضح نباشد، قطعاً نتیجهی کار برای ما دلخواه و رضایتبخش نخواهد بود.
در واقع اگر در مورد هدف خود از آموزش بچهها به آگاهی و شناخت کامل نرسیده باشیم و ناآگاهانه بر اساس پیش فرضهای خود در مسیر آموزش بچهها حرکت کنیم و بی چون و چرا تابع سیستم آموزشی و مدرسه باشیم، صرفاً به این دلیل که همه همین راه را طی میکنند و یا به این دلیل که راه دیگری بلد نیستیم، احتمالاً در آیندهی نزدیک، فرزند ما هم به جمع اکثریت جوانان تحصیل کرده، جویای شغل، فاقد مهارت، سردرگم و بی هدف کشورمان خواهد پیوست.
بنابراین مهم است که به وضوح بدانیم چرا بچهها را به مدرسه میفرستیم، چرا درس و مشق بچهها برای ما مهم است و آیا این سبک از آموزش و پیگیری درس و مشق بچهها اهداف بلند مدتی را که ما برای آیندهی آنها در نظر داریم محقق میسازد یا خیر.
هدف اصلی در آموزش به کودکان چیست؟ چرا درس و تحصیل بچهها اهمیت زیادی دارد؟
مسلماً مهمترین هدف هر سیستم آموزشی و والدین، از هر نوع برنامهی آموزشی و پرورشی برای بچهها، آماده کردن آنها برای زندگی آینده و ورود موفق آنها به اجتماع جوانان و بزرگسالان است.
یا به عبارتی دیگر، اهمیت درس و تحصیل به خاطر تأثیری است که در آیندهی بچهها خواهد گذاشت و در واقع ما درس و تحصیل را راهی میدانیم برای آماده کردن بچهها برای زندگی آیندهی آنها.
با در نظر گرفتن این هدف اساسی در آموزش بچهها، لازم است عملکرد سیستم آموزشی و درستی مسیری را که برای آموزش بچهها در پیش گرفتهایم، مورد ارزیابی قرار داده و ببینیم که آیا این مسیر منجر به نتیجهای که ما به دنبال آن هستیم میشود یا خیر؟
برای این منظور لازم است به دو سؤال زیر پاسخ دهیم:
1– آینده برای بچههای ما چگونه خواهد بود؟
در پاسخ به این سؤال باید به وضعیت و سبک زندگیها در آینده، نیازهای احتمالی جامعه و افراد در آن زمان و نیز چالشهای اساسی که هر فردی در مسیر زندگی خود از کودکی تا میانسالی و نهایتاً کهن سالی با آنها روبهرو میشود فکر کنیم.
2- آیا آنچه را که امروز بچهها در سیستم آموزشی از پیشدبستانی تا دبیرستان یاد میگیرند، میتواند همهی نیازهای آنها را در آیندهای که پیشبینی کردیم، پوشش بدهد یا خیر؟
آینده برای کودکان امروز چگونه خواهد بود؟
اگر تغییرات اجتماعی و فرهنگی و پیشرفت تکنولوژی از ده سال قبل تا الان را در ذهن خود مرور کنید، حتماً با من موافقید که سرعت و میزان این تغییرات نسبت به بازهی زمانی که خودمان فاصلهی کودکی تا جوانی را طی کردیم، بسیار بیشتر است و حتی میتوان گفت سرعت تغییرات در این دو بازهی زمانی قابل مقایسه نیست.
به راحتی میتوان پیشبینی کرد که سرعت و میزان این تغییرات در ده تا بیست سال آینده به مراتب از این هم بیشتر خواهد بود و این تغییرات و پیشرفتها، همینطور به طور تصاعدی ادامه خواهد یافت.
از ده سال قبل تا الان، با گسترش استفاده از اینترنت و فضای مجازی، تغییر و تحولهای اساسی در مشاغل مختلف اتفاق افتاد؛ بعضی مشاغل به طور کلی حذف شدند و در عوض ایدههای جدیدی متولد شدند که توانستند تبدیل به بیزینسهای موفق شوند.
بسیاری از کسب و کارهای فیزیکی به کسب و کارهای اینترنتی تبدیل شد و طیف مشتریان آنها از یک شهر و محله، به سراسر کشور گسترش یافت و به تبع آن، نحوهی مدیریت و انجام آنها نیز پیچیدهتر شد.
طبیعتاً با تغییر انواع مشاغل و بسترهای شغلی، مهارتهای مورد نیاز برای ورود به دنیای کسب و کار نیز تغییر کردند.
در فرصتهای شغلی قبلی، افراد موفق کسانی بودند که ویژگیهای یک کارمند خوب را داشتند یعنی افرادی که منظم، دقیق، وظیفه شناس و قانونمند بودند؛ اما در بسترهای شغلی امروز، افراد موفق کسانی هستند که ویژگیهای لازم برای کار آفرینی در وجود آنها بارز است؛ ویژگیهایی مثل تحلیل و استدلال، خلاقیت، جسارت و ریسکپذیری، فنبیان، عزتنفس و اعتماد به نفس بالا.
از طرفی در بازهی ده سالهی اخیر، به خاطر گسترش رسانههای اینترنتی و عوامل مختلف دیگر، روند تغییرات فرهنگی و اجتماعی نیز، خیلی سریعتر از دورههای قبلی بود.
فضای اجتماعی کشور ما، گذار سریعی از یک شرایط محدود و بستهی سنتی و مذهبی به سمت و سوی شرایطی که ظاهراً شبیه به دنیای آزاد است را تجربه کرد.
این تحول و گذار فرهنگی آنقدر سریع بود که میتوان آن را یک عدم تکامل و آشفتگی فرهنگی محسوب کرد و طبیعتاً در کنار آزادی و تغییرات مثبتی که به همراه داشت، آسیبهای اساسی هم در پی داشت؛ مخصوصاً برای بچههایی که دوران بلوغ و نوجوانی خود را در این مقطع زمانی سپری کردند.
همچنین در این بازهی زمانی تمام دنیا با شیوع بیماری کرونا یک چالش متفاوت و جدید را تجربه کرد؛ در حالیکه افراد هیچ نوعی آمادگی قبلی برای چنین موقعیتی را کسب نکرده بودند.
یادآوری این تغییر و تحولات و بروز چنین چالشهای جدید و متفاوتی نشان میدهد که به طور قطع، ما نمیدانیم دقیقاً قرار است برای چه شرایطی بچهها را آماده کنیم و چه شرایط و چالشهایی در آینده، در انتظار کلیت جامعه و هر یک از این کودکان میباشد.
با وجود این ابهام کلی دربارهی آینده، به این نتیجه میرسیم که ما نمیتوانیم آینده را به طور دقیق پیشبینی کنیم و مسلماً فرزندان ما در مسیر زندگی خود چالشها و تغییرات پیشبینی نشدهی زیادی را تجربه خواهند کرد؛ اما با تحلیل آنچه در ده سال اخیر رخ داده، حداقل میتوانیم حدس بزنیم که بچهها در آن زمان به چه تواناییها و مهارتهایی نیاز دارند تا بتوانند به خوبی زندگی خود را بسازند و خودشان قدرت کنترل زندگی خود را به دست بگیرند.
تواناییها و مهارتهای اساسی مورد نیاز در دنیای امروز:
مهمترین تواناییهایی که بچهها در این دنیای پویا و دائماً در حال گسترش و تحول، به آن نیاز دارند، توانایی تفکر و تحلیل، عزتنفس و خودباوری، خلاقیت و جسارت است تا همواره هم بتوانند با تغییرات هماهنگ شده و حداکثر رشد و بهره را از این تحولات ببرند و هم این که بتوانند از پس حل مسائل و چالشهای مختلف زندگی خود برآیند.
این تواناییهای درونی، این اطمینان خاطر را به افراد میدهد که در هر مرحله از مسیر زندگی خود، میتوانند هر دانش و مهارتی را که به آن نیاز پیدا میکنند، با کمی تمرکز و وقت گذاشتن فرا بگیرند.
کسانی که درست فکر کردن و تحلیل را آموختهاند، هم جهان خود و هم نیازهای خود را به خوبی میشناسند و به تبع آن عزتنفس و اعتمادبهنفس لازم برای یافتن سبک شخصی خود در زندگی و پایبندی به آن را خواهند داشت.
فقط افراد خوشفکر و خلاق میتوانند فرصتهای نهفته در دل بحرانها و مشکلات را ببینند و از آنها پلی برای پیشرفت و حرکت رو به جلو در زندگی خود بسازند.
پس یقیناً این تواناییهای درونی میتواند پایه و اساس شکلگیری یک شخصیت آگاه و توانمند باشد، برای ساختن یک زندگی دلخواه و تجربهی سعادت و خوشبختی در طول مسیر زندگی.
سایر مهارتها و آموزشهایی که به بچهها میدهیم مثل مطالب درسی مختلف ، انواع فعالیتهای هنری از موسیقی گرفته تا خطاطی، مهارتهای ورزشی مختلف و زبانهای مختلف در درجه اهمیت پایینتری قرار میگیرند و تنها در صورتی که فرد، آن تواناییهای درونی و اصلی را در وجود خود داشته باشد، در زمان مناسب میتواند از دانش، هنر و مهارتهایی که آموخته به خوبی بهره ببرد.
با این دیدگاه، اولین سؤالی که باید از خودمان بپرسیم این است که آیا مسیر آموزشی رایج در مدارس ما میتواند این نوع از تواناییها و خودباوری درونی را در بچهها پرورش دهد؟ یا به عبارتی مسیری را که در آموزش فرزندان خود طی میکنیم به این اهداف منتهی میشود یا خیر؟
آیا مسیر آموزشی رایج، توانایی تفکر و تحلیل، خلاقیت و خودباوری بچهها را به خوبی رشد می دهد؟
پاسخ به سؤال بالا میتواند دیدگاهی را که شما تا الان دربارهی اهمیت درس و تحصیل بچهها داشتید به چالش بکشد.
در واقع نه از این جهت که فکر کنید درس و تحصیل بیاهمیت است و تأثیری در زندگی و آیندهی بچهها نخواهد داشت بلکه از این زاویه باید به آن نگاه کنید که دلایل اهمیت درس و تحصیل چیست و آیا مسیری که در پیش گرفتهایم با اهداف و دلایل مورد نظر ما هماهنگ است یا خیر؟
فکر میکنم اکنون پاسخ دادن به این سؤالات برای هر کدام از شما دوستان عزیز کار سختی نباشد.
فقط کافی است نیمنگاهی به کلیت مسیر آموزش بچهها از پیشدبستانی تا کنکور بیندازید و کمی هم در مورد خروجیهای نظام آموزشی، یعنی وضعیت دانشآموزان و دانشجویان پس از فارغالتحصیلی تأمل کنید.
یقیناً هر یک از شما دوستان عزیز که تا این جای مطلب با من همراه بودید، نظرات و تجربیات ارزشمندی دربارهی تأثیر مدارس بر رشد این تواناییهای درونی بچهها دارید.
در مقالهی نقد و بررسی عملکرد نظام آموزشی به این موضوع خواهم پرداخت و تأثیر مدرسه و نظام آموزشی را بر رشد این تواناییهای درونی بچهها، مورد تحلیل و ارزیابی قرار خواهم داد.
اما از شما دوست عزیز هم میخواهم قبل از مطالعهی آن مقاله، دیدگاه و تجربیات خود را دربارهی آنچه در این مطلب مطرح شد، بنویسید تا هم خود شما با آمادگی ذهنی بیشتری به مطالعهی مقالهی نقد و بررسی عملکرد نظام آموزشی بپردازید و هم این که فرصتی برای هماندیشی و تعامل دربارهی این موضوع برای همهی ما فراهم گردد؛ زیرا هدف من از طراحی این سایت و به اشتراک گذاشتن تجربیات خود با شما دوستان عزیز این است که بتوانیم در کنار هم مسیر اصلی رشد و آموزش بچهها را بشناسیم و به اتفاق یکدیگر در این مسیر زیبا قدم برداریم.
مسیر اصلی رشد و آموزش بچهها مسیری است که در آن بچهها در تمام طول مسیر رشد ویادگیری، از لحظه به لحظهی زندگی خود لذت برده و بدون اینکه مسئولیت رشد و آموزش آنها، بار سنگینی بر دوش ما به عنوان والد یا معلم باشد، آرام و پیوسته مراحل رشد و بالندگی خود را طی کرده و در پایان مسیر هم شاهد نتایج و دستاوردهای زیبا و دلخواه آنها باشیم.
موضوعاتی که میخواهیم در بخش دیدگاههای این صفحه در مورد آنها به هماندیشی بپردازیم، عبارتند از:
1-نتایج و دستاوردهای سیستم آموزشی برای بچهها
2-تأثیر سیستم آموزشی در رشد تواناییها و مهارتهای درونی بچهها مثل عزتنفس و خودباوری، توانایی تفکر و تحلیل، خلاقیت و …
در مقالهی نقد و بررسی وضعیت سیستم آموزشی، به توضیح دربارهی موضوعات مطرح شده پرداختهام، بنابراین پیشنهاد میکنم برای تکمیل مطالب مطرح شده،حتماً مقاله نقد و بررسی وضعیت سیستم آموزشی را مطالعه نمایید.






